زدن عطر تو چشمات
بعضی مواقع آنقدر رو عاقل بودنت حساب می کنم که خیلی چیزها رو اصلا بهت گوشزد نمی کنم ، مثلا کیف لوازم آرایشم و عطرم رو ریخته بودی بیرون و طبق معمول داشتی باهاشون بازی می کردی ، یکدفعه صدای جیغت تنم رو لرزوند. می خواستی عطر بزنی بدون توجه به نوک سوراخ سر عطر 2که توی صورتت بوده،2 تا پیس گنده زدی تو چشمای سیاه گردت و وای ی ی !! الهی بمیرم برات آنقدر زار زدی و گریه کردی که تا چند ساعت چشمات پف داشت!!دلم میخواست بزنم تو سر خودم که بهت یادآوری نکردم که مامان جان عطر نره تو چشمت !! ...
نویسنده :
مامان رزیتا
0:47